Anna e la mela آنا و سیب

این داستان برای سطح مبتدی A1 هست :
Anna è una bambina di sette anni. Lei ama le mele. Ogni giorno, mangia una mela a colazione.
آنا یک دختر هفت ساله است. او عاشق سیب است. هر روز صبحانه یک سیب می خورد.
Un giorno, Anna va in giardino. Sul grande albero ci sono tante mele rosse. Anna guarda l’albero e dice: “Che bello! Voglio prendere una mela.”
یک روز آنا به باغ می رود. روی درخت بزرگ تعداد زیادی سیب قرمز وجود دارد. آنا به درخت نگاه می کند و می گوید: “چقدر زیبا! من می خواهم یک سیب بگیرم.»
Anna salta, ma non arriva ai rami. Prova di nuovo, ma è troppo bassa. Allora, chiama suo fratello Paolo: “Paolo, aiutami!”
آنا می پرد، اما به شاخه ها نمی رسد. دوباره امتحان کنید، اما خیلی کم است. بنابراین، او به برادرش پائولو زنگ زد: “پائولو، کمکم کن!”
Paolo arriva e dice: “Aspetta, ti aiuto io!” Paolo è più grande. Sale sull’albero e prende una mela rossa e brillante. “Ecco, Anna!” dice Paolo.
پائولو از راه می رسد و می گوید: “صبر کن، من کمکت می کنم!” پائولو بزرگتر است. او از درخت بالا می رود و یک سیب قرمز و براق می گیرد. “بیا، آنا!” پائولو می گوید.
Anna sorride e mangia la mela. “È la mela più buona di tutte! Grazie, Paolo!”
آنا لبخند می زند و سیب را می خورد. این خوشمزه ترین سیب هست ! متشکرم، پائولو!»
Paolo ride e dice: “Le mele sono più buone quando si condividono!
” پائولو میخندد و میگوید: سیبها وقتی به اشتراک گذاشته میشوند خوشمزه تر هستند!